آلمان؛ قتلگاه استارتاپها!
با مقدمهچینیهایی از کند بودن روند امور اداری در آلمان که در مقالات قبلی برایتان گفته بودم، میخواهم سختیهای راهاندازی یک کسب و کار جدید در آلمان را برایتان شرح دهم.
ژرمنها، مردمانی بسیار قانونمند و پایبند به اصول هستند. اگر قانونی در این کشور تصویب شود، همه به آن احترام میگذارند و بدون چون و چرا آنرا رعایت میکنند. این قانون میتواند شامل مهمترین قوانین تصویب شده در مجلس آلمان در مورد ممنوعیت تردد خودروهای فرسوده باشد، یا میتواند شامل قوانینی نهچندان کاربردی برای زندگی مسالمتآمیز همسایگان در یک آپارتمان باشد. هر چه باشد، مردم در آلمان آموختهاند که قانون بد، از بیقانونی بهتر است. مسلما عملکرد دولت هم در این میزان اعتماد مردم به قوانین تاثیر مهمی داشته، که اکثریت جمعیت ۸۰ میلیونی آلمان، با اعتماد کامل به دولتمردانشان به انتظار تصویب قوانین جدید یا تغییر قوانین قبلی مینشینند و به محض اعلام رسمی، شروع به اجرای آن میکنند.
این مطلب در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۳۹۸ در روزنامه هفت صبح منتشر شده است که میتوانید با کلیک بر روی اینجا آنرا در سایت هفت صبح مشاهده کنید.
این قانونمداری هزاران حسن دارد.
هر چقدر از محاسن احترام به قانون در آلمان برایتان بگویم کم گفتهام. دقیقا همین قانونمندی آلمانیهاست که باعث شده کشورشان در جایگاه به این خوبی در تمامی عرصهها قرار بگیرد. ممکن است برخی از قوانین، به نظر سختگیرانه باشند و دست و پا گیر تلقی شوند، اما نکته مهم این است که میتوان مطمئن بود که همان قانون هم، برای همه به صورت یکسان اجرا میشود و شرایط دریافت وام برای تمامی اقشار جامعه یکسان است! این اطمینان به عدم پارتیبازی، خودش به حدی آرامشبخش است که سختی تحمل بسیاری از این قوانین را قابل تحمل میکند. این یعنی قانون، همه شرکتها را ملزم به رعایت یک سری قوانین میکند که راه فراری هم ندارند.
اما سختی برای کسب و کارهای جدید، دقیقا همینجا از راه میرسد. یعنی شمایی که قصد شروع یک کسب و کار جدید را دارید، قوانین دقیقا برای شما همانقدر دقیق و لازمالاجراست که برای کمپانی مرسدس است!
بسیاری از کسب و کارها در ایران را میشناسم که تا یک سال پس از شروع فعالیت، هنوز اقدام به ثبت شرکت نکرده بودند و بدون طی کردن مراحل قانونی، در حال پیشبرد کار جدیدشان و محکزدن ایدهشان بودند. تقریبا همه آنها هم پس از سپری کردن روزهای سخت اول، و رسیدن به یک ثبات نسبی در کارشان، با ثبت شرکت، به صورت قانونی فعالیتشان را دنبال کردند. در واقع این یک سال یا چند ماه اول، برای آنها حکم یک محک اولیه برای ایده تجاریشان بود که ببینند آیا ایده درست بوده یا نه؟ آیا به شکل درست و در جای درست اجرا شده یا نه؟ و پس از اطمینان از موفقیت نسبی ایده تجاریشان، همه چیز را به صورت رسمی دنبال کنند.
از نظر اصولی اما این روش، روش صحیحی نیست.
وقتی قرار باشد ملزم به رعایت قوانین باشیم، دیگر فرقی نمیکند شما یک مغازه کوچک در پسکوچههای شهرتان داشته باشید یا یک مرکز تجاری! قوانین باید توسط همه اجرا شود. در آلمان هم، فرقی نمیکند که بیزینس شما در چه مقیاسی است، از روز اول باید همه چیز طبق قوانین برنامهریزی و اجرا شوند تا بتوانید روز افتتاحیه کسب و کار جدیدتان را ببینید. بدون طی کردن همه مراحل اداری، کسب تمامی مجوزها و انجام دادن کل هزینههایی که در قانون شما ملزم به انجام آنها شدهاید، چراغ محل کار جدیدتان روشن نخواهد شد!
رستورانی بدون داشتن راه خروج اضطراری افتتاح نمیشود، حتی شده به قیمت تعمیرات اساسی در کلیه ساختمان برای ایجاد راه خروج و سربار شدن هزینهای بزرگ به صاحب رستوران. پس فکر اینکه بتوان برخی از اصول یا قوانین آلمان را به روشی دور زد را هم نکنید. آنقدر نظارت در این زمینه جدی انجام میپذیرد که هیچ راهی برای فرار از قانون، حتی قوانین سخت و دست و پاگیر وجود ندارد و باید همه پیش نیازهای ایجاد یک شغل جدید، بدون کم و کاستی رعایت شوند تا شما بتوانید اولین مشتری را ببینید! همین پایبندی به اصول باعث شده که همه چیز در جای خود به درستی قرار گرفته و اتفاقهایی مثل سوختن ساختمان پلاسکو را در آلمان نمیبینیم. اما به این قانونمندی، تنها یک ایراد وارد است و آن هم، کشته شدن خلاقیت در مردم آلمان است!
در مقالات بعدی، در مورد چرایی این موضوع برایتان خواهم نوشت.
برای مطالعه مطلب در نسخه pdf روزنامه، روی عکس کلیک کنید